و خــــــــــدایــی که در این نزدیکی است ...*:)
وقتی قلب هایمان کوچکتر از غصه هایمان میشود ، وقتی نمی توانیم اشک هایمان را پشت پلک هایمان مخفی کنیم ، و بغض هایمان پشت سر هم می شکند ... وقتی احساس میکنیم بدبختیها بیشتر از سهم مان است ، ورنج ها بیشتر از صبرمان ... وقتی امیدها ته میکشد ... وانتظارها به سر نمیرسد ... وقتی طاقتمان تمام میشود ... وتحمل مان هیچ ... آن وقت هست که مطمئنیم که به تو احتیاج داریم ، ومطمئنیم که تو فقط تویی که کمکمان میکنی ... آن وقت هست که تو را صدا میکنیم ... تو را میخوانیم ... آن وقت هست که تو را آه میکشیم ... تو را گریه میکنیم ... تو را نفس میکشیم ... وقتی تو جواب میدهی . دانه دانه اشکهایمان را پاک میکنی ... ویکی یکی غصه ها را از دلمان بر میداری ... گره تک تک بغض هایمان را باز میکنی ... دل شکسته مان را بند میزنی ... سنگینی را بر میداری و جایش سبکی میگذاری وراحتی ... و بیشتر از تلاشمان خوشبختی میدهی ... و بیشتر از حجم لب هایمان ، لبخند ... خواب هایمان را تعبیر میکنی و دعاهایمان را مستجاب ... آرزوهایمان را برآورده میکنی: قهر ها را آشتی میدهی ، سخت ها را آسان ، تلخ ها را شیرین میکنی ، و درد ها را درمان ، ناامیدی ها ، وسیاهی ها سفید سفید .
نظرات شما عزیزان: